آزاده اسماعیلی، سعید پیری،
دوره ۹، شماره ۳۳ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
تغییر یک فضا به مکان، هدف وجودی معماری است و سازمان دهی مجموعه معماری می تواند عاملی مؤثر در استفاده حداکثری از عملکردها و فعالیت های افراد به شمار بیاید که با توجه به لزوم فضاهای بیرونی در کنار فضاهای درونی، فضای سومی ایجاد می شود که به واسطه این فضای مابین، سازمان دهی فضایی مجموعه صورت می گیرد. حال فضای سوم همواره وجود دارد، گاهی در قالب یک مرز تعیین می شود گاه در قالب یک فضا جلوه می کند. در هرحالت فضای مابین به مانند یک مفصل، انفصال و یا اتصال دو فضا را ممکن می سازد. حال در این پژوهش منظور از فضاهای بینابینی در مقیاس کلان (عرصه عمومی) با مشخصه انتقالی، سلسله مراتبی از فضاهای واسطه از فضاهای بیرونی تا فضاهای درونی ساختمان را در برمی گیرد. برای آزمون مدل پیشنهادی، فضای انتقالی به ۴ حوزه ورودی، فضای مکث و تجمع، فضای حرکتی-ارتباطی و فضای انتقالی بصری تقسیم بندی شده است. این فضاها از آنجا که استفاده نمی شوند، تأثیری متفاوت بر مردم نسبت به فضاهای کاملاً درون و یا کاملاً بیرون می گذارند. پرسش اصلی این است که با توجه به عرصه عمومی و همگانی، کیفیت فضای انتقالی به عنوان فضاهای مابین در شکل گیری فضایی یک ساختمان تحت تأثیر چه عواملی هستند و برای ارتقاء ماهیت و کیفیت این فضا در عناصر کالبدی معماری چه راهکارهایی را می توان پیشنهاد کرد؟ برای مطالعه موردی، ۴ مجموعه عمومی ۲ تا نمونه خارجی (مرکز ملی هنرهای معاصر لوفرسنو و مرکز دانشجویی آلفرد لرنر هال، دانشگاه نیویورک) و ۲ تا نمونه داخلی (کانون وکلای دادگستری تهران و پردیس سینمای ملت) با بالاترین میزان بهره مندی از خصوصیات بینابینی انتخاب شده اند. پژوهش حاضر از نظر ماهیت کلی به صورت کیفی و بر پایه استدلال منطقی است و بیشتر در قالب توصیف، تبیین و تفسیر تعریف می گردد. روش تحقیق مورد استفاده کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی بر مبنای روش اسنادی و مطالعات کتابخانه ای بوده و مقایسه کیفی این مفاهیم به روش تحلیلی-تطبیقی و مطالعه موردی در سه مرحله ارزیابی می گردد. در نهایت، پرسش نامه ای کیفی شامل راهکارهای مناسب در جهت ایجاد ارتقاء کیفیت فضایی مطلوب با مفهوم بینابینی با توجه به معیارهای شکل گیری تدوین گردیده که توسط ۵ متخصص معمار تکمیل شده و در این راستا راهکارهای نهایی در قالب یک جدول به عنوان راهکارهای طراحی ارائه گردیده است. به طور کلی، یافته های تحقیق نشان می دهد که فضاهای انتقالی به عنوان فضاهای مابین می تواند رویکردی مؤثر در ایجاد اتصال یا انفصال دو فضای درون و بیرون از یکدیگر باشند و موجب ارتقاء کیفیت مطلوب فضایی شود.
اعظم اسماعیلی، سعید عظمتی، مرجان بهاری نژاد،
دوره ۱۴، شماره ۵۱ - ( بهار ۱۴۰۴ )
چکیده
مطالعات انسان و محیط نشان میدهد مطالعۀ فضای کالبدی مستلزم ملاحظۀ فعالیتها در آن است. فضاهای فرهنگی به دلیل داشتن پتانسیلهای مختلف که باعث بروز فعالیتهای متنوعی میشود، از اهمیت ویژهای برخوردار هستند، به همین جهت یافتن مهمترین مولفههای تاثیرگذار در طراحی فضاهای فرهنگی یکی از مهمترین مسائلی است که امروزه طراحان به دنبال آن هستند. به همین منظور در این پژوهش باغ کتاب تهران بعنوان یکی از نمونههای شاخص که دارای مولفههای فضایی مختلف است، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی روابط میان افراد در فضاهای فرهنگی در سازماندهی فضایی آنها موثر است. خلوت یکی از رفتارهای اجتماعی است، تعیینکنندۀ فاصله و مرز میان افراد است و فرد میتواند به کمک آن بر روابط خود با دیگران نظارت و کنترل داشته باشد. ساز و کارهای دستیابی به خلوت در محیط کالبدی به وسیلۀ سازماندهی مناسب محیط فراهم میشود و به طراحان کمک میکند تا بستری با فرصتهای مکانی قابل گزینش را برای کاربر فراهم کند. پژوهش پیش رو ضمن شناسایی مولفههای تأثیرگذار بر خلوت در پی پاسخ به چگونگی تأثیر سازماندهی محیط بر خلوت کاربران در مکانهای فرهنگی مانند باغ کتاب تهران است. این تحقیق با استفاده از روش تلفیقی (کیفی-کمّی) به دنبال یافتن آن دسته از مولفههای سازماندهی محیطی موثر بر میزان خلوتگزینی کاربران در مکانهای فرهنگی است. جهت رسیدن به این هدف با بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای و رسیدن به اجماع نظری در مصاحبه با متخصصان حوزۀ معماری، مؤلفههای مؤثر سازماندهی محیط بر خلوت کاربران استخراج شد که عبارتند از ارتباط و کنترل، همپیوندی فضاها، تناسبات هندسی مسیرهای ارتباطی، خوانایی مسیرها، چشمانداز طبیعی و عمق فضا. سپس پرسشنامهای بین کاربران تنظیم و توزیع شد و در تحلیل دادههای پرسشنامه بهروش همبستگی و تحلیل مسیر به تبیین مدل و استخراج سه چرخۀ عملکردی، کالبدی و رفتاری پرداخته شد. در مدل نهایی رابطۀ میان مؤلفهها و میزان تأثیر آنها بر یکدیگر تحلیل و ارزیابی شده است. همچنین گردآوری اطلاعات بر مبنای مشاهدات میدانی با استفاده از منابع و نقشههای معتبر بوده و استخراج و تحلیل داده ها توسط نرم افزار A – Graph مدلیابی شاخهای فضا مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل مبتنی بر یافتههای پژوهش نشان میدهند، بین مولفههای اثرگذار بر خلوتپذیری در فضاهای فرهنگی اختلاف معنادار وجود دارد، از دیدگاه کاربران، چیدمان و خوانایی فضا مهمترین معیار اثرگذار بر خلوتپذیری در فضاهای فرهنگی میباشد و پس از آن دعوتکنندگی، فضاهای شخصی و فضاهای چند منظوره جای دارند.