جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای زرآبادی

غزال رهسپارطلوعی، فرح حبیب، زهرالسادات زرآبادی،
دوره ۸، شماره ۲۹ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده

در قرن بیست و یک شهرها با آشفتگی های بسیاری روبرو هستند. مدل شکوفایی شهری که در سال ۲۰۱۲ توسط برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد معرفی شد، یک رویکرد تازه به رونق شهری و پایداری پیشنهاد می­کند و به دنبال راه حلی اساسی برای بهبود کیفیت زندگی است. این مقاله بر اساس مدل توسعه یافته شاخص شکوفایی شهری CPI-QL)) که به ایجاد الگویی بومی برای توسعه و ارتقای کیفیت زندگی در شهر­ها می­انجامد، به سنجش کیفیت زندگی در محله نارمک تهران می­پردازد. مدل پیشنهادی می­تواند در تحقق توسعه شهری پایدار، بهبود وضعیت کیفیت زندگی و سنجش وضعیت شکوفایی در شهرهای ایران بسیار تاثیرگذار بوده و به عنوان نمونه ای بومی شده و توسعه یافته از مدل جهانی شکوفایی شهری ارایه شود که سنجه­ای قابل اطمینان برای بررسی، تحلیل و الویت­بندی اقدامات شهری باشد. روش جمع­آوری داده از طریق پرسشنامه می­باشد که در محله نارمک تهران سنجیده شده است. با توجه به ازدیاد شاخص­ها در این پژوهش به منظور خلاصه­سازی و دستیابی به اصلی­ترین عوامل از روش تحلیل­عاملی در راستای تجزیه و تحلیل اطلاعات داده­ها  بهره گرفته شده­است.


مریم عظیمی، مجتبی رفیعیان، زهرا السادات سعیده زرآبادی،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده

فضاهای عمومی هم­پیوند، شبکه­ای ساختاریافته از فضاهای عمومی است که در طراحی فرم بافت، احیا عملکرد و هویت­بخشی محله­های  ناکارآمد و کهن کارایی دارد. تبیین عوامل اثرگذار بر بازآفرینی این محله­ها از طریق فضاهای عمومی هم­پیوند، چگونگی تعامل میان آنها،  هدف این پژوهش است. پژوهش از نظر هدف توسعه ای-کاربردی بوده و برای دستیابی به آن بدنبال ارایه مدلی منتج از تعامل عوامل در سطوح مختلف و تعیین درجات متغیرهای نفوذ تا وابسته است. روش استخراج عوامل دلفی، و مدلسازی، تفسیری-ساختاری است. گردآوری اطلاعات اسنادی، مصاحبه­های تخصصی و ماتریس­های ساختار­یافته است. دستاورد اصلی پژوهش طراحی مدلی سه سطحی است که در این مدل سطح اول به عوامل بنیادین ، سطح دوم به ویژگی­های ساختاری و سطح سوم به دستاوردهای فضاهای عمومی هم­پیوند در فرآیند بازآفرینی اختصاص دارد. ایجاد شبکه­ای از گره­ها و جریانها (مخصوصا شبکه پیاده­روها)، سرمایه­گذاری فضاها یا ساختمانهای تاریخی، اتصال فضاها و دسترسی­پذیر نمودن آنها از طریق مسیرهای پیاده یا معابر حاکی از عوامل بنیادین (متغیرهای نفوذ) فرآیند بازآفرینی محله­ها است، که با مدلسازی اتصالات و معابر و توسعه و تکمیل عملکردها پیوند یافته و دستاورد آن ایجاد آگاهی از فضا و هویت­بخشی (متغیرهای وابسته) است.
مارال احمدی، علیرضا عندلیب، حمید ماجدی، زهرا السادات زرآبادی،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( تایستان ۱۳۹۹ )
چکیده

امروزه یکی از مشکلات بافت‌های شهری فرسودگی است. تاب‌آوری سعی در پیش‌بینی آسیب‌ها و پایدارسازی سیستمی دارد و زمانی که موضوع بافت تاریخی باشد، مسئله اهمیتی دوچندان دارد. فرم شهری به‌عنوان یک ساختواره جامع، شکل یافته از تمامی عناصر قابل‌رؤیت شهر و تبلور فضایی و شکلی فعالیت‌های شهری است. هدف پژوهش با روش تحقیق تحلیلی-توصیفی تبیین ساختار و مدل بهینه از نگرش تاب‌آوری در فرم شهری در محلات فرسوده تاریخی است؛ لذا می‌توان این میزان عددی را در سطح مقایسه‌ای با نمونه‌های جهانی، تحلیل کرده و تاب‌آوری فرم شهری را با تأکید بر دو بعد اجتماعی و کالبدی موردسنجش قرار داده و بعد از تحلیل یافته‌ها، راهبردهای لازم را جهت تبیین و مستندسازی در پروژه‌های شهری ارائه کرد. نتایج نشانگر این است که تاب‌آوری فرم شهری محلات، دارای فاصله نامناسب از حد بهینه مطلوب بوده و تاب‌آور نیستند؛ اما محله دولت با میزان ARI، ۶۵/۰می‌تواند نمونه مناسب‌تری در تبیین رویکرد بازآفرینی باشد.
سمیرا عباسی، زهرا السادات سعیده زرآبادی، حمید ماجدی،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده


سمیرا عباسی، زهرا السادات سعیده زرآبادی، حمید ماجدی،
دوره ۹، شماره ۳۴ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده

امروزه با توجه به رشد نامتوازن شهرها و بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع، مفهوم عدالت فضایی در شهرها به طور قابل توجهی مد نظر قرار گرفته و همچنین با چالش‌های عمده‌ای مواجه گردیده است. از دیگر سو بحران‌ها و شرایط ذکر شده، موجب گردیده است که بر طبق آمارها در شهرهای کشور، درصد افرادی که احساس فقر می‌کنند، افزایش پیدا کند. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف دستیابی به راه­ها و روش­های اثرگذاری توزیع خدمات شهری بر احساس شهروندان از فقر شهری در بافت تاریخی کلانشهر شیراز شکل گرفته است که این هدف در چارچوب اصول عدالت فضایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بر همین مبنا، پس از مرور ادبیات مرتبط با موضوع، مدل مفهومی تحقیق شکل گرفت و پیمایش پرسشنامه‌ای از ساکنین در بافت مد نظر که به ‌عنوان منطقه فرودست شهری شناخته می‌شود، به عمل آمد (جامعه آماری در این پژوهش بالغ بر ۳۵۰ تن جهت تکمیل پرسشنامه بوده است). تحلیل داده‌ها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم‌افزار Smartpls صورت گرفته است. نتایج این پژوهش دال بر آن بود که خدمات شهری مرتبط با اشتغال و اقتصاد مهّم‌ترین مسیری است که در درک از عدالت فضایی و احساس فقر در بین نمونه‌های مورد مطالعه اثرگذار می‌باشد. به طور کلی می‌توان این گونه از نظر شهروندان ساکن در بافت تاریخی شهر شیراز نتیجه گرفت که وضعیت ضعیف اقتصادی و اشتغال آنان که بر پایه توصیف ویژگی‌های شخصی آنها، وابسته به خود آنهاست تا لایه‌های مدیریت شهری که این امر اثرگذاری چشم‌گیری بر درک آنان از عدالت فضایی و نتیجتاً احساس فقیر بودن آنها را در پی دارد.
علی علی‌الجنابیان، علیرضا عندلیب، زهرالسادات سعیده زرآبادی،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده

تعارض در دوپارگی حفاظت - توسعه، یکی از چالش‌های اساسی در مواجهه با محدوده‌های شهری کهن است که از یک سو موجب تخریب ارزش‌های میراثی و از سوی دیگر، مانع تحقق اهداف توسعه شده و فرسودگی محدوده‌های شهری کهن را به همراه داشته است.  هدف اصلی این پژوهش تبیین مدل دیالکتیک و متوازن حفاظت توسعه محدوده‌های شهری کهن است که در پی آن دو هدف فرعی نیز دنبال می‌شود ۱) تبیین دو انگاره حفاظت و توسعه در مواجهه با محدوده‌های شهری کهن. ۲) واکاوی ریشه‌های شکل‌گیری تعارض‌های عقلی و ارائه چارچوب و روش عقلانی فهم و رفع تعارض دوپارگی حفاظت - توسعه. پژوهش از نوع بنیادی است که با روش تحلیل محتوای کیفی و راهبرد استدلال و استنتاج منطقی، در سطح هستی‌شناختی از طریق واکاوی متون فلسفی به درک بنیادین چیستی «ارتباط»‌ حفاظت و توسعه می‌پردازد و در سطح معرفت‌شناختی از طریق بازخوانی تحلیلی نظریه‌ها، مولفه‌های موثر در بازشناخت دوپارگی حفاظت توسعه تبیین شده است. محصول نهایی پژوهش تبیین مدل دیالکتیک و متوازن حفاظت توسعه محدوده‌های شهری کهن است. یافته‌های پژوهش در سطح نظری شامل بازتعریف مفاهیم حفاظت و توسعه و تبیین ارتباط آن‌ها است و بیانگر این واقعیت است که حفاظت و توسعه ارتباطی دیالکتیک و متوازن با یکدیگر دارند و تعارض آن‌ها می‌تواند باعث تعامل، هم‌افزایی و ارتقای آن‌ها شود. هدایت نیروی تعارض و عدم توزان در جهت ارتقا، مستلزم بازشناسی ارتباط حفاظت توسعه و ارائه صورت‌بندی جدید از آن در قالب یک مدل است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که حفاظت و توسعه در ذات و غایت یکپارچه و متوازن هستند و تعارض و عدم توازن میان آن‌ها ناشی از درک ناقص و بلاواسطه این مفاهیم است؛ مواجهه دیالکتیک و متوازن دو انگاره، ضمن بازتعریف آن‌ها، به دلیل هم‌افزایی، منجر به ارتقای آن‌ها در قالب یک کلیت برتر می‌شود.


عماد شمس اله، حمید ماجدی، زهراالسادات سعیده زرآبادی،
دوره ۱۳، شماره ۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

سرزندگی شهری، مفهومی دشوار و چندوجهی است که تبیین و خوانش آن به سادگی تجربه ­اش نیست. اگرچه این مفهوم طی شش دهه که از حیات آن در عرصه شهرسازی دنیا می­گذرد مورد توجه نگره­پردازان و حرفه­ مندان قرار گرفته اما تاکنون به­ گونه ­ای مناسب «مفهوم­ سازی» نشده است. ضمن آنکه در ادبیات موضوعی­­ اش با فقدان انسجام نظری روبرو است. ابعاد این مسئله، در عرصه پژوهش­های داخلی، گستردگی بیشتری پیدا کرده که برآمده از برداشت­ها و خوانش­ های ناصحیح و آمیختگی­ های لفظی و معنایی با مفهوم «زیست­ پذیری» است. این مقوله به شکل­ گیری ابهامات و آشفتگی­ هایی در رابطه با سرزندگی شهری انجامیده که تا به امروز، پژوهشی نسبت به آن، رویکردی انتقادی نداشته و در جهت اصلاح آن گامی مؤثر برنداشته است. بنابراین، شفاف­ سازی پیرامون اشتباهات پرتکرار پژوهش­های داخلی پیشین و همچنین ارائه خوانشی نو مطابق با ماهیت و اهمیت این مفهوم، ضروری است. بر این اساس، پژوهش پیش­رو، در سطح اول با استفاده از روش تحلیل محتوای متون به بررسی خوانش ­های سرزندگی شهری در پژوهش­های خارجی پرداخته و در سطح دوم، ۴۸ مقاله داخلی منتخب(بر اساس معیارهای ترجیحی دستورالعمل پریزما) انتشار یافته در بازه زمانی (۱۳۸۶-۱۴۰۰) را با رویکردی تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار می­دهد. در سطح سوم نیز، خوانشی نو از سرزندگی شهری ارائه می­نماید. بر اساس نتایج پژوهش پیش­رو، سرزندگی شهری، یک «فرامفهوم» یا «اَبَرمفهوم» است که خوانش یا بازخوانی آن نیازمند «رویکردی کل­نگر» است، به­ گونه ­ای که می­توان آن را با استفاده از استعاره کوه یخ، مدل­سازی کرد. در پژوهش حاضر، این فرامفهوم، «چشم ­انداز آرمانی طراحی شهریِ خوب» خوانده شده و در قالب کوه یخی دارای یک لایه بیرونیِ قابل مشاهده با عنوان «پرسونای سرزندگی» و چهار لایه­ زیرینِ پنهان مشتمل بر «کیفیت زندگی»، «کیفیت محیطی»، «مدیریت سرزندگی» و «نیروهای هدایتگر سرزندگی» مفهوم­ سازی گردیده است­.
سرزندگی شهری، مفهومی دشوار و چندوجهی است که تبیین و خوانش آن به سادگی تجربه ­اش نیست. اگرچه این مفهوم طی شش دهه که از حیات آن در عرصه شهرسازی دنیا می­گذرد مورد توجه نگره­پردازان و حرفه­مندان قرار گرفته اما تاکنون به­گونه­ای مناسب «مفهوم­ سازی» نشده است. ضمن آنکه در ادبیات موضوعی ­­اش با فقدان انسجام نظری روبرو است. ابعاد این مسئله، در عرصه پژوهش­های داخلی، گستردگی بیشتری پیدا کرده که برآمده از برداشت­ها و خوانش­های ناصحیح و آمیختگی­های لفظی و معنایی با مفهوم «زیست ­پذیری» است. این مقوله به شکل­ گیری ابهامات و آشفتگی ­هایی در رابطه با سرزندگی شهری انجامیده که تا به امروز، پژوهشی نسبت به آن، رویکردی انتقادی نداشته و در جهت اصلاح آن گامی مؤثر برنداشته است. بنابراین، شفاف ­سازی پیرامون اشتباهات پرتکرار پژوهش­های داخلی پیشین و همچنین ارائه خوانشی نو مطابق با ماهیت و اهمیت این مفهوم، ضروری است. بر این اساس، پژوهش پیش­رو، در سطح اول با استفاده از روش تحلیل محتوای متون به بررسی خوانش­ های سرزندگی شهری در پژوهش­های خارجی پرداخته و در سطح دوم، ۴۸ مقاله داخلی منتخب(بر اساس معیارهای ترجیحی دستورالعمل پریزما) انتشار یافته در بازه زمانی (۱۳۸۶-۱۴۰۰) را با رویکردی تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار می­دهد. در سطح سوم نیز، خوانشی نو از سرزندگی شهری ارائه می­نماید. بر اساس نتایج پژوهش پیش­رو، سرزندگی شهری، یک «فرامفهوم» یا «اَبَرمفهوم» است که خوانش یا بازخوانی آن نیازمند «رویکردی کل­نگر» است، به ­گونه ­ای که می­توان آن را با استفاده از استعاره کوه یخ، مدل­سازی کرد. در پژوهش حاضر، این فرامفهوم، «چشم­ انداز آرمانی طراحی شهریِ خوب» خوانده شده و در قالب کوه یخی دارای یک لایه بیرونیِ قابل مشاهده با عنوان «پرسونای سرزندگی» و چهار لایه­ زیرینِ پنهان مشتمل بر «کیفیت زندگی»، «کیفیت محیطی»، «مدیریت سرزندگی» و «نیروهای هدایتگر سرزندگی» مفهوم­ سازی گردیده است­.
 
فائزه رنجبران، حمید ماجدی، زهراالسادات سعیده زرآبادی،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده

با توجه به رشد بحران­های محیط زیستی در دو دهه گذشته در سکونتگاه­های انسانی به‌طورکلی و در شهرها به‌طور خاص، اندیشمندان و پژوهشگران حوزه­های علوم محیطی در پی رویکردها و راهکارهایی بوده­اند که موجب ارتقاء زیست پذیری در شهرها شود. یکی از فراگیرترین این رویکردها، که در راستای رسیدن به ابعاد محیط زیستی توسعه پایدار شهری ارائه‌شده، برگشت انسان به طبیعت یا بیوفیلیک بوده است. بااین‌وجود، پژوهش منسجم و جامعی در راستای چگونگی اثرگذاری این مفهوم بر زیست پذیری و کیفیت زندگی شهری صورت نپذیرفته است. در همین راستا، این پژوهش با هدف شناسایی نحوه اثرگذاری ابعاد بیوفیلیک بر ادراک افراد در شهرها از کیفیت زندگی خود انجام شد. بدین منظور، پس از مرور دو مفهوم بیوفیلیک در شهرها و همچنین کیفیت زندگی شهری، مدل مفهومی پژوهش تبیین شد و با استفاده از پیمایش پرسشنامه­ای در شهر رامسر در شمال ایران، موردبررسی قرار گرفت. نمونه مورد مطالعه شامل ۳۸۴ نفر از شهروندان رامسر بر اساس فرمول کوکران بوده است.  داده­های به‌دست‌آمده با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری در نرم­افزار Smartpls۲ مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که سه عامل "کالبد"، "سازمان­های طبیعت محور" و  "نگرش­ها و آگاهی­های طبیعت محور"  به‌عنوان معنادارترین عوامل طبیعت محور در اثرگذاری بر کیفیت زندگی شهروندان رامسر طی سازوکار ویژه­ای مؤثر واقع‌شده‌اند. از بین بردن تناسبات و عناصر طبیعی در سال­های اخیر توسط ساخت­وسازهای بی­برنامه و ناهماهنگی موجود بین کالبد و عناصر طبیعی در این شهر ازنظر شهروندان به‌عنوان اصلی­ترین دلیل کاهش کیفیت زندگی در این شهر شناخته‌شده است. با توجه به ذهنیت شهروندان، فراگیر شدن نگرش­ها و آگاهی­های بیوفیلیکی موجب خواهد شد تا اولویت‌های حکمروایی در شهرها تغییر پیدا کرده و توجه به طبیعت افزایش پیدا کند. همچنین، وجود نگرش­های و آگاهی­های بیوفیلیک در بین شهروندان موجب خواهد شد تا آن­ها به سلامت خود توجه کنند و در مجموع در این فرایند به‌طور تدریجی سطح کیفیت زندگی شهروندان نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مطالعات محیطی هفت حصار می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Haft Hesar Journal of Environmental Studies

Designed & Developed by : Yektaweb