۵ نتیجه برای وحید
حانیه مرادی، وحید حیدرنتاج، فرشته باعزت،
دوره ۱۲، شماره ۴۳ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
دوران کودکی مهمترین دوران زندگی انسان است. ارتباط کودکان با محیط اطراف آنها سبب رشد و شکوفا شدن تواناییهای فیزیکی و ذهنی آنها میشود. امروزه، تلاش برای فراهم آوردن محیطهای مناسب و مختص کودکان یکی از دغدغههای مهم معماران گردیدهاست. افزایش ناامنی در شهرها، افزایش ساخت و ساز و آپارتماننشینی و کمشدن خانههای دارای حیاط موجب کاهش فضای بازی و در نهایت تحرک کودکان شدهاست. در سالهای اخیر بخش زیادی از تفریحات و اوقات فراغت کودکان با تماشای تلویزیون و بازیهای کامپیوتری سپری میشود و باعث تغییر در فضای بازی و تحرک کودکان و در نهایت کمشدن تحرک در آنها میشود. با شیوع ویروس کرونا و به دنبال آن تعطیلی مدارس و کاهش ارتباط کودکان با یکدیگر، ساخت فضاهای شهری مختص به کودکان با توجه به نیازها و خلاقیتهای کودکان، آنها را نه تنها به سمت تحرک، بلکه به سمت زندگی اجتماعی و فراگیری بسیاری از فعالیتهای مفید و کشف خلاقیتشان سوق میدهد. هدف از انجام پژوهش بررسی و شناخت مولفههای تأثیرگذار محیطی شامل فضاسازیها، در ارتقای هوش حرکتی کودکان و اولویت بندی مولفههای محیطی در راستای ارتقای هوش حرکتی کودکان است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی انجام شدهاست؛ ابتدا به بررسی مقالات و کتب مرتبط با هوش حرکتی پرداخته و سپس با مشاهده رفتار کودکان در تابستان و پاییز در ساعات مختلف روز از دو پارک شادی و نوشیروانی بابل به تعداد ۳۲ دفعه حرکات کودکان مورد بررسی قرار گرفتهاست. به دلیل شیوع کرونا در زمان انجام پژوهش و عدم حضور کودکان در فضاهای بازی بیرونی، دسترسی به کودکان کم بوده به همین علت دفعات انجام پژوهش و مشاهده رفتار کودکان بیشتر بودهاست. اعتبار پذیری پژوهش بر اساس تکنیک تثلیت بودهاست. به این صورت که دو متخصص با تخصص روانشناسی کودک و تجربه کار با کودک داشتهاند، پس از پایان مشاهدات و تحلیل دادهها درستی روش و نتایج را بررسی کردهاند. نتایج تحقیق در این دو پارک نشانمیدهد همه کودکان از هوش حرکتی برخوردار بوده و هوشها قابلیت ارتقا دارند. کودکان دارای هوش حرکتی و استعداد کارکردن با اشیا هستند. هنگام بازی کردن و صحبت کردن و انجام هر فعالیتی از اعضای بدن استفاده میکنند و تحرک دارند. در کارهای نمایشی و ورزشها بسیار خوب عمل میکنند. در باز و بسته کردن قطعات یک شی مهارت دارند و در بازیهای تعادلی خوب عمل میکنند. با توجه به مولفههای به دست آمده این هوش که شامل فضاهای دارای توالی، جمعی، فضاهایی که موجب برانگیختن حس کنجکاوی کودکان شوند و فضاهایی که سبب بالابردن تعادل و حرکت در کودکان شوند، میتوان هوش حرکتی کودکان را ارتقا داد. از آنجایی که محیط بر ارتقای هوش حرکتی کودکان تأثیر زیادی دارد، طراحی و ساخت فضاهای بازی شهری و فراهمکردن محیط مدرسه، آموزش با روشهایی متفاوت (مانند اجرای نمایش و انجام آزمایشهای عملی برای فهم بیشتر دروس) و بازیهای موجود در مدرسه تأثیر چشمگیری بر ارتقای هوش حرکتی کودکان دارد.
مانا وحیدبافنده، جواد ایمانی شاملو،
دوره ۱۳، شماره ۴۸ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده
واکاوی در ارزش تصویر ذهنی یک شهر که از دهه ۱۹۶۰ فضای بازتری پیدا کرده است، به عنوان انتقادی علیه تقلیل گرایی جنبش مدرن مطرح شد و ارزش جنبههای کیفی منظر ذهنی را برجسته کرد. تصویرپذیری فضاهای شهری بالاخص دارای هویت و ذات تاریخی، غایت کیفیتهای مطلوب محیط است. حال سوال مهمی که مطرح میشود این است که چگونه طراحان شهری و یا برنامهریزان شهری میتوانند بر روی شکلگیری تصویرذهنی از فضاهای شهری تاثیر بگذارند؟ پاسخ به این سوال در ابتدا نیاز دارد که متخصصان به برداشت و تحلیل درست از ذهن افراد دست یابند و این موضوع یک چالش مهم تلقی میشود، زیرا باید تکنیکهای تحلیل تصویرذهنی افراد هم از منظر کیفی و هم عینی مورد واکاوی قرار گیرد. پژوهش در حوزه این که چه ابزارها و استراتژیهایی برای دستیابی درستی از تصویر یک شهر، هویت و مکانهای موثر آن در برابر نیروهای همسان که در حال دگرگونی و ایجاد تحول در شهرهای معاصر هستند، ضروری است. این مقاله ابتدا بر دیدگاه نگرش به ایجاد تصویرذهنی از فضاهای شهری تاریخی به عنوان فلسفه شناخت شهری تاکید میکند که کیفیت فضایی معنادار از طریق تجربیات محیطی چند حسی ایجاد و در ادامه به اهمیت برداشت و تحلیل درست تصویرذهنی از طریق ابزارهای گوناگون میپردازد. هدف از این مطالعه شناسایی تکنیکهای ارزیابی تصویرذهنی شکل گرفته از قلمرو ادراک ساکنان آن با استفاده از تحقیقات تجربی افراد است. در این تحقیق سعی شده درک شود که ساکنان خیابان ارگ شهر مشهد چگونه تصویر آن را میبینند و کدام روشهای برای ارزیابی تجربی آن موثر هستند. بررسی اصول نظری و روشهایی که به صورت تجربی برای مدیریت کیفی تصویرذهنی در محیط شهری مورد استفاده قرار میگیرند به دلیل تغییر و تحول گسترده شهرها دارای اهمیت فراوانی است. روش تحقیق پژوهش حاضر ترکیبی از نوع کیفی-کمی است. ابتدا در بخش کیفی تکنیکها و ابزارهای تحلیل تصویرذهنی دسته بندی شده است و سپس با توجه به ماهیت و ویژگی هر تکنیک شاخصهای مدل مفهومی با آن سنجش شده است، بدین صورت که مصاحبههای نیمه ساختار یافته در خیابان ارگ شهر مشهد با مخاطبین از اقشار گوناگون در محیط صورت گرفته است تا لایههای تحلیلی تصویرذهنی آن ها برداشت شود و سپس تحلیلهای کیفی هر روش صورت گرفته است. در بخش کمی نیز در نهایت تمام خروجیهای بخش کیفی با استفاده از نرم افزار تبلو (نرم افزاری قوی در حوزه مصورسازی دادههای کیفی و تبدیل آن به اطلاعات مکانی) انجام شده است. نتایج نشان دهنده آن است که در سکانس سوم خیابان ارگ کمرنگ شدن عمق ارتباط ذهنی افراد با محیط به وضوح دیده میشود. در باب خاطره انگیزی اکثرا سکانسها بسیار نامطوب عمل میکند و عدم ارتباط در نرمافزاز نیز رویت میشود. نبود مکانهای آشنا در سکانس سوم نیز از ضعفهای محور تلقی میشود و در مجموع وضعیت تصویرذهنی در ابتدای ورودی محور در سکانس یک نیز بسیار مناسب از منظر ذهنی تلقی میشود که در تصویرذهنی اولیه از محیط تاثیر زیادی دارد. در نهایت مهمترین تکنیکهای ارزیابی تحلیل تصویرذهنی شامل (رده بندی مکانهای آشنا، مقیاس دهی چند بعدی، سنجش طیف رنگی ذهنی افراد، عملیات بازشناسی، ارزیابی گذر زمان، تحلیل عناصر گمشده شهری و ذهنی افراد) است.
بابک سرور، وحید شالی امینی، لیلا زارع،
دوره ۱۳، شماره ۴۹ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده
در دوره معاصر، مرزخاکستری یا مرز-فضاهای خاکستری، دستهای از فضاهای بینابینی بوده که بدلیل ماهیت وجودی آنها، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. از آنجاکه میزان امکان رمزگشایی یک فضا به توانایی خوانش از آن فضا بستگی دارد، شناخت عوامل کالبدی تاثیرگذار در کشف مرزهای بینابین معماری و شهر، میسر نخواهد بود مگر با شناخت عناصر تشکیل دهندهی شکل و گونههای تشکیل دهنده فرم شهری، نحوه شکل گیری سیستم فضاهای عمومی و خصوصی، بررسی وضعیت فضاهای همگن و ناهمگن، فضاهای مربوط به حرکت و مکث که همگی در شکلدهی مرز-فضاهای خاکستری حائز اهمیت هستند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی، ارزیابی و تدوین معیارها و عوامل و شاخصهای تاثیرگذار در پیدایش این دسته فضاها در منطقه ۲۲ شهر تهران صورت گرفته که با توجه به گونههای کالبدی موجود، در ۶ محدوده منتخب، بررسیها انجام شده است. رویکرد استفاده شده در این پژوهش از ترکیب روشهای کیفی و کمی به صورت تو در تو، برای ارزیابی امکان شکلگیری مرز-فضاهای خاکستری استفاده میشود. بدین منظور در گام اول، به منظور انتخاب موضوع مورد مطالعه از ابزار تحلیل محتوی اسناد، مشاهدات میدانی و طرح پرسشنامه استفاده شده است. سپس چهار معیار، دسترسی، نوع مرز، شرایط مالکیت و تنوع کاربری، شناسایی، و تحلیل این شاخصها با استفاده از نرم افزارSocNetV صورت گرفته و در نهایت مقایسهای تطبیقی و توصیفی، میان مشاهدات، ادبیات جهانی و تحلیلهای صورت گرفته در نرمافراز، جهت ارزیابی شاخصهای موثر انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد؛ اهمیت فضاهایی با مالکیت خصوصیِ عمومی شده(یا مالکیت عمومیِ خصوصی شده) در پیدایش مرزهای خاکستری بیش از فضاهایی با مالکیت خصوصی یا عمومیِ صرف است. همچنین در ساختمانهایی با شاخصههای کالبدی فرم آزاد و مرزهای نرم و غیرقابل پیشبینی، میتوان شاهد شکلگیری فضاهای خاکستری قویتری بود. در این میان، نقش دسترسی و نحوه ارتباط نقاط و فضاهای موجود، به طور اخص به صورت پیاده، در شکلگیری تعاملات و مشارکت در این فضاها حایز اهمیت است.
ثریا فیروزی جهانتیغ، اسماعیل شیعه، آرش وحید،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
شهر چابهار، در دهه های اخیر با مشکلات و مسائل عدیدهای همچون آلودگیهای زیست محیطی، کاهش توان اکولوژیک، مسائل محیطی، افزایش بار وارده بر محیط زیست، افزایش شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی (بیش از ۵۰ هزار نفر)، و ... مواجه بوده است که پایداری محیطی شهر را تحت تاثیر قرار داده است. در این راستا این پژوهش با هدف بررسی وضعیت شاخصهای پایداری محیطزیست در شهرچابهار انجام شد. ابتدا مطالعات کتابخانهای در راستای شناخت ابعاد، شاخصها و متغیرهای پایداری محیطی انجام شد و با توجه به اطلاعات گردآوری شده، شاخصها و معیارها با توجه به وضعیت شهر چابهار شناسایی شد، و نهایتا ۲۱ متغیر در قالب ۵ شاخص به عنوان شاخصها و معیارهای پایداری محیطی شهر چابهار شناسایی شد و در قالب پرسشنامه تاثیرات متقابل طراحی و برای ۱۰ کارشناس فرستاده شد. دادهها گردآوری و با نرمافزار میکمک تجزیه و تحلیل شدند. با توجه به هدف کاربردی این پژوهش، که استفاده از نتایج این پژوهش توسط سایر محققان و ادارات شهر چابهار است سعی شد از عواملی که به عنوان عوامل کلیدی شناخته شدند به واسطهی قدرت انعطاف و اثری که بر روی سایر عوامل دارند، شناسایی و استفاده شوند و مورد تحلیل بیشتری قرار بگیرند. نتایج حاصل از سنجش شاخصهای پایداری محیط شهر چابهار حاکی از ناپایداری در وضعیت محیطزیست شهر است ولی قرارگیری ۱۵ متغیر از ۲۱ متغیر پایداری محیط در محدوده عوامل کلیدی جای امیدواری را نشان میدهد زیرا این متغیرها قابلیت انعطاف و از قدرت تغییر خود و سایر متغیرها برخوردارند که باید مدنظر شهرسازان قرار بگیرد. پوشش گیاهی، روانگرایی و زمین لغزش، خشکسالی، وجود فرسایش آبی و بادی، فرسایش خاک، سیل خیزی، وجود تپههای شنی سست در جنوب شرق، عدم وجود سفره های آب زیرزمینی و بهره برداری ناچیز از آنها، پیدایش و رشد سکونتگاههای غیررسمی درون شهر چابهار، محدود بودن منابع آب سطحی، محدودیت رشد کالبدی در جهتهای غرب و جنوب و شمال، آسیب پذیر بودن اراضی شهر و دو اسکله شهر در برابر سونامی به دلیل افزایش ارتفاع أمواج؛ زمینلرزه، طوفان، نسبت ساختمانهای بادوام به کل ساختمان عوامل کلیدی در این پژوهش انتخاب شدند. متغیر پوشش گیاهی بیشترین میزان اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم را بدست آورده است که حاکی از نقش بسیار مهم این عامل در پایداری محیطی شهر چابهار است که تحت تاثیر اقلیم منطقه و فقر منابع آبی است و باعث شده است از نظر سبزینگی فقیر باشد و سبزینگی و پوشش گیاهی در این شهر صرفا بصورت خطی در حاشیه محورهای تردد و به صورت لکههایی در قالب پارک است.
فائزه شجاعی، وحید احمدی، هیرو فرکیش، تکتم حنایی،
دوره ۱۴، شماره ۵۱ - ( بهار ۱۴۰۴ )
چکیده
افزایش سریع شهرنشینی، هجوم مهاجران و تازهواردان به نقاطشهری، شهرها را با مشکلات و معضلات متعددی مواجه کرده است. یکی از این معضلات ظهور محلات حاشیهنشین در اطراف شهرهای بزرگ میباشد. از مهمترین مشکلات این محلات مساله مسکن است که نابسامانیهای فراوان در ابعاد کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی در حاشیه شهرها، باعث کاهش کیفیت آن شده است. مساکن حاشیه شهر نمودی از فقدان معیارهای مسکن مطلوب میباشد و شناسایی و تقویت برخی از این معیارها به افزایش کیفیت و مطلوبیت مسکن کمک خواهد کرد. محله دروی مشهد، یکی از محلات حاشیه در بخش شرقی مشهد می باشد که با کیفیت پایین مسکن به خصوص در بخش کالبدی روبرو است. لذا هدف از این پژوهش ارزیابی و اولویتبندی معیارها و مولفههای کیفیت کالبدی مسکن مطلوب در بافت حاشیهنشین محله دروی میباشد. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی در بخش مبانی نظری و پیمایشی با استفاده از ابزار پرسشنامه میباشد. بدین منظور در گام نخست، ابتدا شناسایی معیارها و مولفههای کالبدی مسکن مطلوب در حاشیهشهر، با استفاده از مطالعات اسنادی و آراء صاحبنظران و پژوهشگران (مبانینظری، تجارب ایران و جهان) صورت گرفت. این معیارها در ۸ گروه دستهبندی شده که شامل ۳۴ مولفه میباشند. در گام بعدی مولفههای شناسایی شده به صورت پرسشنامهای با طیف لیکرت در اختیار ۳۰ نفر از کارشناسان قرار گرفت. کارشناسان از بین افرادی انتخاب شدهاند که به صورت تجربی در بافت حاشیه شهر حضور داشته و آگاهی کاملی نسبت به آن دارند. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS، جهت رتبهبندی معیارها و مولفه ها از آزمون فریدمن، رابطه بین معیارها از آزمون همبستگی اسپیرمن و برای سنجش اعتبار و پایایی پرسشنامه و در نهایت جهت ارائه مدل ساختاری پژوهش از آزمون مدلیابی معادلات ساختاری PLS استفاده شده است. نتایج به دست آمده گویای این است معیار دوام، استحکام و مقاومت اولویت اول؛ معیار تناسبات، ابعاد و اندازه اولویت دوم؛ معیار تسهیلات بهداشتی اولویت سوم؛ معیار ایمنی و امنیت اولویت چهارم؛ معیار نمای ظاهری و سیمای بصری اولویت پنجم؛ معیار شکل، فرم و الگو اولویت ششم؛ معیار امکانات و تسهیلات رفاهی اولویت هفتم و معیار خدمات و امکانات اولویت هشتم میباشد. با برنامهریزی در راستای ارتقاء و ساماندهی این معیارها و مولفهها بر اساس درجه اهمیت، میتوان مطلوبیت مسکن را از لحاظ کالبدی در بافت حاشیه شهر بهبود بخشید.