چکیده: (1951 مشاهده)
کودکان نسبت به آنچه در محیط زندگی خود میبینند هوشیارند. اغلب پژوهشگران معتقدند کودکی که تجربه مطلوبی در فضاهای آموزشی داشته باشد، فرایندهای شناختی و رفتاری متعاقب آن، موجب افزایش خلاقیت او شده و به تثبیت یادگیری او کمک میکند. امروزه مکان مناسبی برای آموزش کودکان به گونه ای که پاسخگوی نیازهای آنان باشد، وجود ندارد و اغلب مکان ها هم برای چنین منظوری احداث نگردیده و بر حسب ضرورت و اضطرار مورد استفاده کودکان هستند. هدف اساسی این پژوهش، دستیابی به مؤلفههای طراحی فضای آموزشی است که در آن کودک احساس یگانگی با فضا داشته باشد. پیداست این امر احساس خلاقیت کودک را برمیانگیزد و فعالیت و تحرک متناظر با آن در محیط بیشتر میشود. روش پژوهش در این مسیر با اتخاذ رویکرد کمی، استدلال منطقی است. روش گردآوری اطلاعات استفاده از مطالعات اسنادی و پیمایش میدانی است که بر مبنای روایتمحوری شناختی با استفاده از تکنیک ترجیحات بصری صورت گرفته است. مصاحبه عمیق در جامعه نمونه متشکل از ده نفر از کودکان 8 تا 10 سال انجام گرفته که مبنای آماری آن آزمون کفایت معنی گذاشته شده است. یافتههای تحقیق مؤید آن است که در معماری فضای یادگیری کودکان، عواملی همچون تداعیکنندگی، تنوعپذیری، تحرک پذیری، انعطافپذیری، فضای بینابین و شفافیت مهمترین شاخصهای ارتقاء کیفیت فضا از منظر مخاطبان کودک است.
نوع مطالعه:
پژوهشي-مورد پژوهی |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1398/3/20 | پذیرش: 1398/3/20 | انتشار: 1398/3/20