۴ نتیجه برای محمودی زرندی
یزدان سلطانی، محسن فیضی، محمدمنصور فلامکی، مهناز محمودی زرندی،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده
مسکن تنها یک ساختار نیست بلکه نهادی است که برای پاسخگویی به مجموعهای پیچیده از اهداف ایجاد میشود؛ بیتوجهی و عملکردگرایی دیدگاههای مدرنیستی توسعه، انسان، شهر و معماری را از معنا بیگانه و از حس تهی ساخته است؛ شهر کرمانشاه نیز از این شرایط مبرا نبوده، بنابراین این پژوهش بهمنظور تقویت حس تعلق به مکان در خانههای مسکونی معاصر، از روش تحقیق توصیفی تحلیلی و پیمایشی سود جسته است. ابتدا معیارهای مؤثر در حس تعلق شناساییشده و سپس پرسشنامههایی بر این اساس طراحی و در دو گروه طراحان و شهروندان توزیعشده و نتایج با نرمافزار آموس آنالیز گشته است. نتایج حاکی از آن است که ازنظر شهروندان شهر کرمانشاه مهمترین معیار در شکلگیری حس تعلق در فضای مسکونی، "راحتی و انس با فضا" و بعدازآن "حضور نشانههای فرهنگی" و "سرزندگی و کیفیت بصری" میباشند، ولی ازنظر طراحان، "سلسهمراتب فضایی و نحوه دسترسی به آن" دارای بیشترین تأثیر است. این تحلیل بیانگر شکاف بین طراحان و کاربران است که میتواند با مطالعاتی ازایندست به انسجام بیشتری برسد.
ساناز حق شناس، مهناز محمودی زرندی، نسیم خانلو،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( تایستان ۱۳۹۹ )
چکیده
این مقاله نوشتاری پیرامون بررسی رابطه میان مؤلفههای خلق مکان در فضاهای ایستگاهی حملونقل ریلی با غنای حسی بهعنوان مهمترین مؤلفه معماری حواس است. روش تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی، در بستر پیمایشی و با استفاده از مطالعات کتابخانهای و اخذ نظر صاحبنظران بهوسیله پرسشنامه و مصاحبه بوده است که با توجه به آزمون فریدمن، خوانایی و جهتیابی- مسیریابی بهعنوان اولویت نخست مؤلفههای خلق مکان در فضاهای ایستگاهی ریلی انتخاب گردید. سپس بهمنظور تحقق خوانایی و تسهیل مسیریابی و جهتیابی در این فضاها تأثیر غنای حسی بر مؤلفههای مذکور سنجیده شد. در این راستا، ایستگاههای مترو تجریش، فرودگاه مهرآباد و میدان ولیعصر بهعنوان نمونه انتخاب و با استفاده از پرسشنامه مصور و مصاحبه با کاربران تحت شرایط خاص حسی دادههای اولیه کامل شد. در مرحله تحلیل دادهها از تحلیل ساختار واریانس یا مدلسازی معادلات ساختاری (SEM)، استفاده شده است. سپس، فرضیات پژوهش یعنی رابطه میان غنای حسی با افزایش خوانایی و تسهیل مسیریابی- جهتیابی براساس ضرایب معناداری بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده وجود روابطه قوی میان عوامل فوق الذکر است.
مژگان پیرایش شیرازی نژاد، منصوره طاهباز، عباس مسعودی، مهناز محمودی زرندی،
دوره ۱۲، شماره ۴۴ - ( تابستان ۱۴۰۲ )
چکیده
ازآنجاکه معماری بومی در هماهنگی با "تجربه زیستۀ" بومیان شکل میگیرد، معماریای از مدخل فضای وجودی است که از منظر شاعرانگی، فضایی نامنتظر و درعینحال آزادکننده است که به واسطه خیال، کشف و فهم میشود. بنابراین مقاله حاضر، با رجوع به رویکرد پدیدهشناختی که ریشه در فلسفه داشته و بر مفاهیمی چون "تجربه زیسته" و "ادراک" انسان از هستی اشاره دارد، موضوع را بهگونهای بررسی نموده که "چگونگی" در آن ممکن باشد. در راستای پاسخ به پرسش اصلی پژوهش: «چگونه میتوان با معیارهای پدیدهشناسی برآمده از نظریات هایدگر و شولتز، به تحلیلی وجودی (اگزیستانسیال) از تحقق سکونت در معماریبومی منطقۀ منوجان دست یافت؟»، معیارهای پدیدهشناسانۀ برآمده از مطالعات نظری پایه، در فلسفه وجودیِ هایدگر و پدیدهشناسیِ مکان در تحقیقات شولتز شامل: یک مورد متغیر وابسته مؤلفۀ "باشیدن" و ده مورد متغیر مستقل شامل: "مکانمندی"، "آشکارگی"، "خودبودگی"، "گردآوری"، "خصلت"، "دربرگیرندگی"، "نمادینسازی"، "مراقبت"، "معناداری" و"شاعرانگی" استخراج و تدوین شدند؛ سپس در جهت هدف تحقیق یعنی فهم عمیقتر و بهتر معماریبومی منوجان در توصیف و تفسیری پدیدهشناختی با معیارهای ذکرشده ارائه شد. جامعه آماریِ این پژوهش، بنا و فضای زیستی بومیان -کپر و عناصر وابسته به آن- میباشد. آنچه این سکونتگاه/قرارگاه را به طرز چشمگیری از نمونههای مشابه متمایز میکند، نوعِ مصالح، شکل و نحوۀ استقرار کپرها از یکسو و از سوی دیگر شیوۀ سکونتی است که در آنجا محقق شده است. نتایج نشان داد سکونتگاه موردنظر در عین تمامی مشکلات اقتصادی و فقر شدید ساکنین آن، مؤلفههای لازم برای تحقق سکونت در تطابق با احراز هویت و پذیرش کاربری و درنتیجه در رابطه با فرم و فضا را در خود دارد. درنهایت سعی شد نشان داده شود این شیوۀ "سکناگزیدن/باشیدن" واجد امتیازاتی است که در پژوهشها و مطالعات رایج معماری مغفول میماند؛ امتیازاتی که معطوف به "تجربۀ زیستۀ" ساکنان و رابطۀ وجودی آنها با محیط و مکان زندگیشان میباشد که به نظر میرسد با تحلیلی وجودی و رویکردی پدیدهشناسانه بهتر به دید میآیند.
شادی ضیایی، احمد میرزاکوچک خوشنویس، سعید پیری، مهناز محمودی زرندی،
دوره ۱۳، شماره ۴۷ - ( بهار ۱۴۰۳ )
چکیده
در میان انواع فضاها، فضاهای عمومی به دلیل ایجاد بستر فعالیتهای اجتماعی واجد اهمیت بالایی هستند و بخش زیادی از زندگی جمعی افراد در آنها سپری میشود. از آنجا که تعاملات اجتماعی افراد در اینگونه فضاها شکل میگیرد، اجتماعپذیری از مهمترین کیفیتهای فضاهای عمومی تلقی میشود. اما تاثیرات این کیفیت در چرخههای زمانی مختلف متفاوت است و برای تحلیل همهجانبهی ماهیت مکان، نیاز است تا این ماهیت در بازههای زمانی مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، هدف این تحقیق آن است تا رابطهی همبستگی میان عامل زمان و سطح شاخصهای اجتماعپذیری فضاهای عمومی متاثر از عامل زمان را تحلیل نموده و به بررسی چگونگی ارتباط شاخص های اجتماعپذیری با چرخههای زمانی روزانه و سالانه، به لحاظ کمی و کیفی بپردازد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی به صورت ترکیبی با تخصیص زمانی، قوم نگاری و تحلیل محتوا میباشد که به مطالعهی محیط، رفتار، تحلیل و ارزیابی مکان و سیاستها و برنامهها با استفاده از موردپژوهی در میدان جانباز مشهد، میپردازد. اطلاعات با استفاده از مطالعات اسنادی، پرسشنامههای بسته پاسخ، مصاحبههای عمیق نیمهسازمانیافته و مشاهدات کنترلشده و ناپیوسته گردآوری شده و با استفاده از روشهای قیاسی، محتوایی، گرافیکی و نرمافزار دبثمپ۱ و اسپیاساس۲ تحلیل میگردند. یافتهها نشان میدهند که میزان تاثیرات شاخصها در ارتقای اجتماعپذیری فضاهای عمومی به شدت تحت تاثیر عامل زمان است؛ به طوری که غالب شاخصها در برخی از بازههای زمانی خاص در جذب افراد به فضا بسیار موفق بودهاند. در حالی که در بازههای زمانی دیگر اینگونه نبوده و تاثیرات آنها به شدت کاهش مییابد. هماهنگی و همسازی شاخصها با نیازهای مخاطب در بازههای زمانی مختلف تاثیر بسزایی در کارکرد فضایی- اجتماعی فضاهای عمومی و ارتقای اجتماعپذیری آنها دارد. شاخصهای اجتماعپذیری فضاهای عمومی در بازههای زمانی مختلف به شدت به یکدیگر وابستهاند و تاثیرات آنها در افزایش اجتماعپذیری فضا را میبایست در کنار هم بررسی نمود.