چکیده: (6101 مشاهده)
تخصصگرایی حاصل از مدرنیزم، باعث رشد چشمگیر رشتههای علمی و زمینههای فکری مختلف گردید و این امر به حل بسیاری از مشکلات ناگشوده در این زمینهها منجر شد. در کنار این پیشرفت مشکلاتی بروز کرد که در حوزه تخصصی این علوم نبود و این علوم به تنهایی قادر به حل این مشکلات نبودند، بلکه همکاری و ترکیب این علوم و زمینههای فکری که منجر به شکلگیری گرایشات علمی میانرشتهای گردید، توانست تا حدودی بر این مشکلات فایق آید. قرارگیری برنامهریزی شهری نیز در زمره چنین گرایشاتی موجب شد تا تعریف مشخص از آن ارایه نگردد و هر زمینه فکری (اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) همسو با دیدگاههای خود به اظهار نظر درباره برنامهریزی شهری بپردازد. با علم بر این موضوع و با مدنظر قرار دادن این نکته که هر یک از نظامهای حکومتی در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، پشتوانههای فکری و باورهای مختص به خود را دارند، فرض نگارندگان بر این پایه استوار است که خطوط فکری نظامها، برنامهریزی شهری و به تبع آن سازمان فضایی شهرها را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین تبیین نقش نظامهای حکومتی در بازتعریف نظریه برنامهریزی شهری و به تبع آن در ساختار فضایی شهر انگیزه پژوهش حاضر است. سؤال عمده تحقیق نیز این است که باورهای نظامهای حکومتی چه تأثیری بر عرصههای نظری برنامهریزی شهری دارند و این باورها و اعتقادات چگونه در شهر نمود عینی و کالبدی پیدا میکند؟ سپس به منظور دستیابی به هدف این پژوهش، با استفاده از تعریف و جایگاه نظریه برنامهریزی شهری در دو نظام سوسیال و لیبرال، خصوصیات فضایی شهر سوسیالیستی و تفاوتهایش با شهر نظام سرمایهداری مورد مداقه قرار گرفته است. پژوهش حاضر نشان میدهد که شکلیابی پیکره شهر که خود زائیده فرایند برنامهریزی شهری است، تحت تأثیر آرمانهایی قرار دارد که خود ملهم از خطوط فکری نظامهای حکومتی است.
نوع مطالعه:
پژوهشي-مورد پژوهی |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1394/3/15 | پذیرش: 1394/3/15 | انتشار: 1394/3/15